نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

ماه 4 و نیومدن مسافرم...............

سلام نفسم.خوبی فدات شم......................؟چه کارا میکنی................... قربونت برم دلت برا مامانی تنگ نشده هنوز... آخه من خیلی بی قرارتم.ولی این ماه هم شما نیومدی و من مریض شدم........................................ اولش ی کوچولو ناراحت شدم از نیومدنت بابایی هم تعجب کرده بود ولی شاید مسافر کوچولوی مامان یکم ناز داره مثل مامانش.............. قربونت برم قشنگم....ا ین چند روز همش منتظرت بودم .......مطلب جدیدی ننوشتم خواستم ببینم تکلیفم چیه....ولی خوب معلوم شد که این ماه هم هنوز پیش فرشته های دیگه ای و اصلا دوست نداری ازشون جداشی....... دوشنبه بود که فهمیدم این ماه هم نمیایی...اولش یکم گریه کردم آخه خیلی تنهام و همه ی دلخوشیم...
27 آبان 1392

محرم سال 92.............

سلام زندگی مامان....خوبی دورت بگردم................. .قربونت برم عسیسکم.جونم گلم عمرم........الهی فدات شم مامان که نیومده وقتی باهات حرف میزنم اشک توی چشمام جمع میشه .. .آخه بی تابتم مامان...   تو اولین مسافری هستی که 4 ماهه انتظارتو میکشم و بی تاب اومدنتم ......... نمیدونم کی میخواهی ساکتو ببندی و از خدای مهربون که همیشه مواظبت بوده دل بکنی.. .میدونم عروسکم از خدا نمیشه دل کند اما من قول میدم با اومدنت از پیش خدا نزارم فراموشش کنی و همیشه بهت یادآوری میکنم که اون بوده که همیشه هواتو داشته.............. قشنگم امسال تاسو عا و عاشورا همش تو رو خواستم.. . زیاد جایی نرفتم چون بابایی 2 روزو سر کار بود و چون مامان جان اینا رفته بو...
25 آبان 1392

اولین باران پائیزی.....

باز باران       بی ترانه     گریه های بی بهانه     میخورد برسقف قلبم     باورت     شاید نباشد     خسته است این قلب تنگم     سلام ی دونه ی مامان چطوری عشقم................................... اومدم از اولین بارون پائیزی برات بگم...گلم دیروز شنبه بود من خواب بودم ی دفعه تا بیدار شدم دیدم آسمون گرفته خونه تاریک منو میگی ی حسی بهم دست داد حس دعا برای رسیدن به تو.......... رفتم پشت پنجره رو به امام زاده ی که درست گنبداش مقابل خونمونه............ اول برای همه ی اونایی که منتظر نی نی هاشو...
12 آبان 1392

برای تو

سهم" من "از "تو" عشق نیست ذوق نیست اشتیاق نیست همان دلتنگی بی پایانی است که روزها دیوانه ام میکند ...
4 آبان 1392
1